محل تبلیغات شما

دیشب مامان بزرگم نذری میدادن از دیروز صبح خونشون بودیم جوریه که هم ناهار هم شام اونجاییم

شبم هرکی بخواد اونجا می خوابه فردا سر دیگای حلیم و باز می کنند . از صبح مثل کوزت داشتم

شیشه هارو پاک میکردم ماشاا کمم نیستن که عصر خالم اومده میگه اینا که تمیز نشدن می

خواستم سرمو بزنم به دیوار نه واقعا تمیز نشدن؟؟؟؟؟؟؟/ : خودمو کشتم که اینجوری برق بزنن.

ناهار جیگرو کله پاچه داشتن شب استمبولی دقیقا مثل هر سال . دیشب تا ساعت سه و ربع کم بیدار

بودیم حرف میزدیمکلا چرت و پرت میگفتیم بسکه خوابمون میومد ولی خب دلمونم نمیومد بخوابیم 

بعدش تا ساعت چهار خوابیدیم دوباره بلندشدیم رفتیم سر دیگا و ظهری تا ساعت دوازده خواب بودم

 باورم نمیشههههههه.ماشاا بهم به خرس گفتم تو برو من جات هستم .

حذف کنم وبم را آیا

یه فعالیتی کردم ...

یه دفتر پیدا کردم .....

ساعت ,مثل ,مامان ,هم ,ناهار ,تمیز ,تا ساعت ,مامان بزرگم ,حرف میزدیمکلا ,میزدیمکلا چرت ,بیداربودیم حرف

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها